شهادت حضرت عباس علیه السلام
در کنار علقمه سروی ز پـا افـتاده است یـا گلی از گـلـشن آل عـبـا افـتاده است در فضای رزمگاه نـیـنوا بـا شـور و آه نالۀ جانـسوز ادرک یـا اخا افتـاده است از نـوای جانگذار سـاقی لب تـشنـه گان لـرزه بـر انـدام شـاه نـیـنوا افتـاده است شه سواراسب شد با سربه میدان روی کرد تا ببیند جـسم عـبـاسش کجا افتاده است تا کنار نهـر علـقـم بـوی عباسـش کشید دید بر خاک سیه صاحب لوا افـتاده است کرده دردریای خون ماه بنی هاشم غروب تشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است دست خود را برکمربگرفت وآهی برکشید گفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است خیز بر پا کن لوا آبی رسان اندر حـرم ازچه روبر خاک این قدِ رسا افتاده است بهر آبی در حرم طفلان من در انتظـار از عطش بنگرچه شوری خیمه ها افتاده است هرچه شه نالید عباسش زلب لب بر نداشت دید مرغ روح او سوی سما افتاده است گفت بس جسم برادر را برم درخیمه گاه دید هرعضوی ز اعضایش سوا افتاده است حال زینب را مگو علامه از شه چون شنید دست عباس علمدارش جدا افـتاده است |